نقشهای موازی-تاملی درباره فیلم فروشنده از منظر مفاهیم اخلاق
نقشهای موازی
تأملی دربارۀ فیلم فروشنده از منظر مفاهیم اخلاقی
انتهای فیلم فروشنده غم انگیز و در عین حال تأثیر گذار است؛ در سکانس پایانی فیلم، چهره عماد(شهاب حسینی) و رعنا(ترانه علیدوستی) سرشار از ناملایماتی است تامل برانگیز و دربرگیرنده نگاهی خسته و در عین حال بسیار تنها! این فیلم دربرگیرندۀ مفاهیم اخلاقی فلسفی بسیاری است؛ از انتقام گرفته تا بخشش، از خیانت تا اعتماد، از قضاوت تا تجاوز به حریم خصوصی دیگران و در انتها از رابطهای صمیمانه تا حضوری سرد و تنها!
فروشنده با نمایش صحنۀ تئاتر نمایشنامۀ “مرگ فروشندۀ” آرتور میلر آغاز میشود و از طریق تمرکز بر تختِخوابی دو نفره در سکانس ابتدایی( و چند سکانس دیگر) بر اهمیت داشتن رابطۀ زناشویی در حفظ و تحکیم روابط زن و مرد تأکید دارد. در این بین، رابطۀ عماد و رعنا رابطهای صمیمی و گرم نمایش داده میشود؛ رابطهای که همچون ساختمانی که در آن در حال زندگی هستند، پایههای آن آبستن فرو ریزی و ترکهای عمیقیست.
عماد(شهاب حسینی) معلمی اخلاقمدار و پایبند به چهارچوبهای هنجاری و اجتماعی است و در حین آن که دارای رابطهای دوستانه و تأثیرگذار با دانشآموزانش است، در نقش «ویلی لومان»، فروشندهای 63 ساله، در نمایشنامه «مرگ فروشنده» بازی میکند؛ مردی که به گفته نویسنده(آرتور میلر)، «بر نیروهای زندگی، نظارت و اختیاری ندارد» و در حالی که از اعتماد و مهربانی همسرش بهره میبرد، دارای رابطهای نامشروع با زنی دیگر است. نکتۀ جالب فیلم اصغر فرهادی آن است که شخصیت عماد که نقش فروشنده(ویلی لومان) را در صحنۀ تئاتر بر عهده دارد و از طریق رابطهای نامشروع حریم خصوصی زنی را مورد تجاوز قرار میدهد، در جهانی دیگر، جهانی خارج از صحنۀ تئاتر، حریم خصوصی زندگی خودش مورد تجاوز پیرمردی دستفروش! قرار میگیرد؛ پیر مردی که) آنجور که از شواهد و قرائن فیلم پیداست( او نیز با زنی دیگر دارای رابطهای نامشروع بوده است. گویی هر یک از ما اگر چه در وضعیت مشخصی از جهان از مورد تعرض قرار گرفتن حریم خصوصیمان رنجوده خاطر میشویم اما خود نیز در وضعیتی دیگر از جهان در حال تعرض به حریم خصوصی فردی دیگر هستیم و اسباب رنجش خاطر افراد دیگری را فراهم میکنیم! از طرف دیگر، عماد در صحنۀ تئاتر در نقش فروشنده(ویلی لومان) به همسرش(لیندا لومان) خیانت میکند و در صحنۀ زندگی نیز پیرمرد دستفروش به همسر خود خیانت میکند. گویی جهان تئاتر به عنوان یک جهان ممکن[1] با جهان زندگی به عنوان جهانِ ممکنی دیگر در هم تنیده میشوند.
نکتۀ جالب توجه آنجاست که شخصیت رعنا که در نمایشنامه نقش «لیندا لومان» همسر «ویلی لومان» را بر عهده دارد و در جهانِ ممکنِ تئاتر به او خیانت شده است، در جهانِ ممکنِ زندگی مورد تجاوز قرار میگیرد!! گویا فرهادی در حال زدن تلگنری ظریف به بیننده است: حداقل در دو وضعیت ممکن از جهان که برای ما توسط کارگردان به تصویر کشیده شده است، حقوق یک زن مورد احترام قرار نگرفته و به او ظلم شده است!
از نکتۀ فوق که بگذریم که حاوی مفایم خیانت، اعتماد و تجاوز به حریم خصوصی دیگران بود، با مفهوم انتقام و در مقابل آن مفهوم بخشش روبهرو میشویم. عماد در فیلم میخواهد از پیرمرد دستفروش انتقام بگیرد، این در حالی است که رعنا از او میگذرد و در مقابل انتقام به بخشش روی میآورد. جالب آنجاست که رابطۀ عماد و رعنا که تا پیش از این اتفاق گرم و صمیمی است، با وقوع این اتفاق به سردی میگراید! در سکانسی با نکتۀ عمیقی روبهرو میشویم. نکتهای که از نگرانی عماد از آگاهی اهالی ساختمان از جزئیات این اتفاق حکایت دارد. در دیالوگ رعنا با عماد(در اتاق)، رعنا به عماد میگوید که «اگر اهالی ساختمان خبر نداشتند مشکل تو حل میشد؟» گویی نگرانی از حرف مردم و قضاوت آنها در مورد این رویداد در قیاس با هویت رعنا و حقی که از او به عنوان یک انسان ضایع شده است برای عماد در جایگاه مهمتر و برتری قرار دارد و همین نکته نشانگر تفاوت عمیق نگاه رعنا و عماد در برخورد با این مسئله است. مثال دیگر این تفاوتِ نگاه در این نکتۀ ظریف است که معنای تجاوز به حریم خصوصی برای رعنا و عماد تفاوت دارد. در سکانسی از فیلم عماد از رعنا میپرسد: «مگه اتفاقی هم افتاده؟» با این پرسش گویی تجاوز برای عماد در یک فرآیند جنسی خلاصه میشود این در حالی است که رعنا دیده شدن بدنش در حمام توسط دیگران(پیرمرد و همسایهها) را تجاوز به حریم خصوصی خود میداند و به همین خاطر پیگیر این مطلب است که چه کسانی از اهالی ساختمان وقتی او بیهوش در حمام افتاده بود به سراغ او آمدهاند.
همچنین یکی از کلیدی ترین نکات فیلم فرهادی تغییر ماهیت شخصیت عماد از ابتدا تا انتهای فیلم است. عماد تا پیش از حضور پیرمرد در زندگیاش، معلمی مهربان و خوش اخلاق، شوهری گرم و صمیمی، بازیگری متعهد به متن و انسانی اخلاقمدار است، اما ماهیت او پس از وقوع حادثه به کلی تغیر میکند. او پس از تعرض پیرمرد به حریم خصوصی زندگیاش، چون از طرف اهالی ساختمان قضاوت میشود(رجوع شود به برخورد پیرزن ساختمان در راه پله با عماد و همچنین صحبتهای دیگر اهالی ساختمان با او در این مورد) و به هنگام پرس و جوی همکاران تئاترش در مورد ماجرا احساس شرم میکند، برای مقابله با این احساس شرم و قضاوت شدنها، خود او نیز به قضاوت در مورد دیگران و متعاقبا انتقام روی میآورد. مهمترین رویکرد انتقامی عماد در مورد پیرمرد است؛ حربۀ انتقامش از پیرمرد آن است که از طریق بردن آبروی او نزد همسر، دختر و دامادش برای او نیز احساس شرمساری ایجاد کند. او حتی به قضاوت دربارۀ بابک نیز میپردازد و با نگاهی تند به او و هرزه خطاب کردن او در حین اجرای نمایش، به قصد انتقام و مقابله به مثل، او را میرنجاند. عماد دیگر معلم مهربان و خوش اخلاقی نیست که حتی هنگامی که در تاکسی توسط زنی مورد قضاوت قرار میگیرد، با صبوری به قضاوت و تندی نپردازد؛ در سکانسی از فیلم مشاهده میکنیم که با تعرض به حریم خصوصی یکی از داش آموزان، او را قضاوت میکند و حتی به حربۀ تنبیه نیز متوسل میشود که در این برخورد نیز انگیزۀ انتقام از دانش آموزش به روشنی برداشت میشود.
سرانجام در سکانس پایانی فیلم چهره عماد(شهاب حسینی) و رعنا(ترانه علیدوستی) سرشار از ناملایماتی است تامل برانگیز و دربرگیرنده نگاهی خسته و در عین حال بسیار تنها! نگاهی که حاکی از دردهای وجودی و پرسشهای بدون پاسخ بسیاری از عمق وجود عماد و رعناست.
محمدرضا واعظ شهرستانی
18 بهمن 1395، بُن
[1] اصطلاح «جهانهای ممکن» از آرای لایبنیتس (Leibnitz) برگرفته شده است. لایبنیتس در بیان تفاوت میان حقایق عقلی (truth of reason) و حقایق واقع(thuth of Factt)، دستة اول را گزارههایی میداند که در همة جهانهای ممکن صادقاند، اما گزارههای دستة دوم، این گونه نیستند. نگاه کنید به: لایبنیتس، گوتفرید ویلهلم (1372)، مونادولوژی، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، ص. 176، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.