پژوهشگر اصفهانی فلسفه فیلم:
مطالب زیادی در نقد هنری در اصفهان نداریم
اصفهان- الهام باطنی- خبرنگار همشهری: فیلم را که می بینیم، هر کس نظر احساسی خودش را درباره اش می گوید و کاری به مباحث علمی پیرامون تحلیل فیلم ندارد. چندی پیش دوره تخصصی «فیلم و فلسفه» که به بررسی مکاتب مختلف نقد فیلم می پرداخت، در اصفهان برگزار شد. با مهدی شمس، مدرس این دوره که پژوهشگر فلسفه هنر و فلسفه فیلم و دانشجوی دکترای فلسفه است، موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد او «نقدی بر ذات گرایی در نظریه کلاسیک فیلم» بوده و اکنون در حال نوشتن رساله دکترای خود با عنوان «عینیت در نقد هنری» است، درباره فضای نقد هنری در اصفهان صحبت کرده ایم.
آیا فضای نقد هنری در اصفهان علمی است؟
باید سوالتان را تحلیل کرد. وقتی میگوییم نقد هنری در اصفهان، آیا منظورمان نقد شفاهی است یا نقدی که در مجلات، روزنامهها و کتابها منتشر میشود؟ نقد شفاهی چیزی است که در زندگی روزمره با آن سر و کار داریم. مثلا یک نفر رمانی می خواند و آن را به دیگری توصیه میکند که با این کار در حال نقد است، چون معتقد است آن رمان، اثر هنری خوبی است و ارزش خواندن دارد. گاهی رسانههای جمعی یک اثر، برای مثال یک فیلم را به صورت شفاهی نقد میکنند. اگر منظورمان نقد کتبی باشد، مطالب زیادی در زمینه نقد هنری در اصفهان نداریم. من داور خوبی در این زمینه نیستم، چون زیاد تلویزیون نمیبینم و مجله نمیخوانم، اما با توجه به فضای دانشگاهی ایران میتوانم حدس بزنم در بیشتر موارد نقدها علمی نیستند، چون در دانشگاههایمان آشنایی با نظریات مختلف نقد کم است و نظریاتی که در ایران رواج یافته، بیشتر از فلسفه فرانسوی و متفکرانی مانند دریدا، ریکور یا بارت متاثر هستند و کمتر دانشجویان یا اساتید از نظریات رقیب این فیلسوفها و اثراتش در نقد هنری آگاهی دارند.
نبود دوره های تخصصی آموزش رویکردهای نقد هنری جهان چه آسیبی به فضای هنری اصفهان زده است؟
نقد هنری نیازمند فهم هنری است. کسی که میخواهد نقد هنر نقاشی را آموزش دهد، باید تاریخ و مکاتب نقاشی و سبکهای نقاشان را بشناسد تا بتواند این فهم را به دیگران منتقل کند. نبود چنین متخصصانی موجب قطع ارتباط مردم و زندگی روزمره با هنر می شود. سیستم آموزشی ما جز در موارد معدودی مانند شعر، ارتباط تدوین شده چندانی با هنر ندارد که باعث شده مهارتهای تفسیری و ادراکی ما درباره هنر در مدرسه چندان توسعه پیدا نکند. این معضل در نسل دهه 70 حادتر شده است.
در دوره آموزشی شما پس از اشاره به ویژگی های هر رویکرد، نقدهای وارد به آن را مطرح می کردید. چرا بعضی اساتید روی یک رویکرد مشخص تعصب دارند؟
تمایل آگاهانه یک مدرس به یک نظریه بد نیست و در مواردی خوب است، چون نشان میدهد مدرس با موضوعی که درس میدهد، درگیر شده و با بررسی نظریات مختلف، یک نظریه را بر نظریههای رقیب ترجیح داده، اما ممکن است دلیل تعصب یعنی تمایل بدون آگاهی کمسوادی باشد، چون مطالعه نظریات مختلف سخت است و بعضی دنبال کار آسان میروند و یک نظریه را اصل قرار میدهند و دیگر نظریات را کنار می گذارند. از علتهای تعصب، تنبلی فکری خودآگاه یا ناخودآگاه و ورزیده نبودن اندیشه است.
آیا این رویکردها در مجلات تخصصی سینمایی کشور در نظر گرفته می شود؟
من زیاد اهل خواندن مجله نیستم، اما معتقدم نباید همه نقدها را با یک چوب برانیم. نباید گفت همه نقدهای سینمایی این طور یا آن طور هستند. آشنایی با رویکردهایی که من در دوره ام مطرح می کنم، از حداقل ملزومات نقد سینمایی است و مطمئنم منتقدان با اغلب آن ها آشنا هستند، اما اگر منتقد با این رویکردها آشنا نباشد، عجیب است که چطور میتوانیم او را منتقد بدانیم.
نوئل کرول که این دوره براساس شیوه او تدریس می شود، چه مباحث متفاوتی نسبت به تحلیل گران قبلی مطرح می کند؟
کرول از بزرگ ترین فیلسوفهای هنر معاصر، آثارش محدود به فلسفه فیلم نیست. تفاوت اصلی او نسبت به نظریهپردازهای قبلی این است که کلیگویی نمی کند. سنجیده سخن گفتن سخت است و به تسلط به تاریخ سینما و تاریخ هنر نیاز دارد. قبل از کرول نشانهشناسی، روانکاوی و نئومارکسیسم سه نظریه فیلم غالب در آمریکا بود که بیشتر از اروپا و به ویژه فرانسه به آمریکا راه یافته بود. نقد اصلی کرول به این نظریات، این است که بدون توجه به شواهد تجربی و مطالعه موردی، نظریات مختلف رشتههای علوم انسانی را می گیرند و وارد نظریه فیلم میکنند، در حالی که مشخص نیست این نظریات سنخیتی با فیلم داشته باشند. او برای توجیه فرآیندهای ادراکی ما هنگام فیلم دیدن از علوم شناختی کمک میگیرد. آثار فیلسوفهایی مانند نوئل کرول، دیوید بوردول و گرگوری کوری باعث شد مسیر نظریات فیلم که با ظهور رشته مطالعات فرهنگی به سمت جامعهشناسی هدایت شده بود، بار دیگر و این بار با تمایل به علوم شناختی به فلسفه بازگردد.